حقیقت دعوت امام محمد بن عبد الوهاب رحمه الله

حقیقت دعوت امام محمد بن عبد الوهاب رحمه الله

 

الله سبحانه و تعالی محمد صلی الله علیه و سلم را مبعوث کرد در حالی که بشریت در جهل و نادانی بودند. به گونه ای که نور نبوتی بین آنها باقی نمانده بود مگر چیزی بسیار اندک در بین برخی از اهل کتاب. همانطور که رسول الله صلی الله علیه و سلم در حدیث فرمودند: (همانا الله متعال، نگاهی به اهل زمین انداخت و بجز تعداد کمی از اهل کتاب، همه‌ ی عرب و عجم آنها را مبغوض داشت)[1].

 

پس الله سبحانه وتعالی با فرستان محمد صلی الله علیه و سلم بر بشریت منت گذاشت. الله سبحانه و تعالی در قرآن می فرماید: (خجسته است پروردگاری که فرقان را بر بنده خود نازل کرد تا برای جهانیان هشدار دهنده باشد)[2].

 

و در آیه دیگر فرموده: (اوست که برانگیخت در میان بی ‌سوادان رسولی از خودشان که آیات او را بر ایشان بخواند و پاکشان نماید و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد و حقا که از پیش در گمراهی آشکار بودند)[3].

 

و رسول الله صلی الله علیه و سلم با مبعوث شدنش در میان مؤمنان همان کسانی که دعوتش را پذیرفتند و به او ایمان آوردند بسیار سعادتمند بودند. به همین دلیل الله عزوجل آنها را به این منت اختصاص دادند؛ چنان که می فرماید: (محققا الله بر مؤمنین منت گذاشته هنگامی که در میان ایشان از خودشان رسولی برانگیخت که آیات او را بر ایشان بخواند و پاکیزه‌ شان کند و کتاب و حکمت را به ایشان بیاموزد و اگر چه قبلا در گمراهی آشکارا بودند)[4].

 

بدین ترتیب الله سبحانه و تعالی با دعوت رسول الله صلی الله علیه و سلم هر کس از بندگانش را که می خواست از تاریکی ها و ظلمات به نور و روشنایی خارج کرد؛ چنان که در قرآن می فرماید: (این قرآن کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را به اراده ی پروردگارشان از تاریکی ‌ها خارج کرده به طرف نور ببری به راه پروردگار عزیز ستوده)[5].

 

و رسول الله صلی الله علیه و سلم رسالتش را به بهترین وجه ابلاغ کردند و امانتش را ادا نمودند و توحید را انتشار و شرک را نابود کردند. و بدین ترتیب الله عزوجل دین اسلام را بر دیگر ادیان پیروز گرداند؛ چنانکه فرموده: (او کسی است که پیامبر خود را برای هدایت مردم فرستاد، با دینی درست و بر حق، تا او را بر همه دینها پیروز گرداند، هر چند مشرکان را خوش نیاید)[6].

 

و بعد از رسول الله صلی الله علیه و سلم؛ صحابه ی بزرگوار راه دعوت ایشان را پیش گرفتند و سرزمین های بسیاری را فتح کردند و قلب های زیادی را با حجت و برهان از قرآن و سنت باز کردند. و اسلام همانطور که در سنت آمده با غربت آغاز شده و به غربت هم باز خواهد گشت؛ چنان که در حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (اسلام با غربت آغاز شد و به همان غربت هم باز خواهد گشت؛ پس خوشا به حال غرباء)[7]. از رسول الله صلی الله علیه و سلم پرسیدند: غربا چه کسانی اند؟ فرمودن: (کسانی اند که وقتی مردم به فساد رفتند آنها را اصلاح می کنند)[8].

 

و در حدیث دیگری آمده: (همانا الله عزوجل برای این امت هر صد سال کسی را برای تجدید دینش می فرستد)[9].

 

و نیز رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر داده اند که: (گروهی از امت من که بر حق هستند تا روز قیامت پیروز خواهند بود و هیچ یک از کسانی که آنان را تنها گذاشته و یا با آنان مخالفت کرده اند به آنان نمی توانند ضرری برسانند)[10].

 

و همانطور که خبر داده بود اتفاق هم افتاد؛ یعنی با وجود اینکه اسلام و مسلمانان به کید و حیله ی دشمنانی چون یهود و نصاری مبتلا شدند اما باز هم اسلام قائم و استوار و محفوظ ماند؛ به خاطر حفظ الله سبحانه و تعالی و به دلیل اینکه حمل این دین بر عهده ی افرادی از اهل و علم گذاشته شده بود. چنانکه در حدیث مشهور آمده: (این علم (قرآن و سنت) را در هر نسلی عادلانی حمل می کنند که تحریف غلو کنندگان و ادعاهای دروغ و تأویل جاهلان را از آن دفع می کنند)[11].

 

و از جمله اتفاقاتی که دلیل بر صدق این حدیث است؛ این بوده که وقتی برخی از اعراب بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم مرتد شدند. الله تعالی خلیفه ی راشد ابوبکر صدیق رضی الله را و دیگر صحابه را برای جهاد با مرتدین مقرر ساخت. تا جایی که الله عزوجل برای هر کسی که سعادت می خواست وی رابازگرداند. و برای هر کسی که شقاوت و بدبختی می خواست؛ او را به هلاکت رساند. و بدین ترتیب اسلام پایدار و مستقر شد. سپس ارتش های مسلمین برای فتح سرزمین های شرق و غرب و شمال و جنوب رفتند.

 

اما وقتی گروه های خوارج و روافض سبئی در عصر امیر المؤمنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه ظاهر شدند؛ خلیفه و همراهانش با آنها مبارزه کردند؛ و در آخر الله عزوجل این دو گروه را از بین برد و اسلام را تحکیم و قوی کرد و باطل را نابود ساخت.

 

و همچنین وقتی بدعت جهمیه ظاهر شد؛ الله سبحانه و تعالی برای جنگ با آنان؛ علماء و حاکمان عادل را مقرر کرد. تا اینکه رئیس گروه جهمیه که جهم بن صفوان نام داشت را به هلاکت رساندند.

 

و زمانی که ادعای خلق قرآن و دعوت به آن در خلافت مأمون منتشر شد؛ علماء به مردم هشدار دادند و شبهات صاحبان این عقیده را رد کردند و بر سختی ها و عذاب هایی که در این راه کشیدند؛ صبر ورزیدند که یکی از بارزترین آنها امام احمد رحمه الله بود که در برابر سخت ترین شکنجه ها صبر و تحمل را پیشه کرد تا اینکه او و همراهانش را الله تعالی پیروز گرداند تا جایی که در امت اسلامی به امام اهل سنت مشهور شد.

 

و بعد از گذشت قرن ها؛  و گذر قرون فاضله و بعد از آن، و بعد از اینکه بسیاری از معالم سنت مورد بحث و بررسی قرار گرفت؛ الله عزوجل شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله را برای احیای سنت مقرر ساخت. و او را با ادله ی شرعی و عقلی در رد شبهه های مبتدع و گروه های گمراه از نصاری و فلاسفه گرفته تا روافض و غیره آشکار گرداند. تا جایی که کتب های بسیاری را در این باره تألیف کرد؛ که مصدر دعوت تجدید دین اسلام به شمار می آید.

 

سپس در قرن دوازدهم در شهر نجد عالمی به نام شیخ محمد بن عبدالوهاب که یکی از علمای مجدد است ظاهر شد.

 

شیخ محمد بن عبد الوهاب در سال 1115 هجری در روستای عیینه واقع در سرزمین یمامه به دنیا آمد. در همین روستا پرورش یافت و قرآن کریم را حفظ کرد و مبادئ علوم را نزد پدرش آموخت. و نیز نزد علمای شهرش علم را فرا گرفت.

 

بعد از آن به خاطر همت بلندی که داشت برای کسب علم به حجاز، مکه و مدینه سفر کرد. و علمای بسیاری را ملاقات کرد. همچنین به عراق رفت تا از علمای سرزمین هایی چون بصره علم را فرا گیرد. و چون الله سبحانه و تعالی به او بصیرت داده بود؛ دریافت که بیشتر مسلمانان از اسلام حقیقی به دور هستند. تا جایی که به شرک آشکار نزدیک شده اند. و با قبول خرافات های بسیار جهل آنان به حقیقت توحید بیشتر و بیشتر شده است. و از آنجایی که همت عالی داشت؛ بدین نتیجه رسید که بر وی واجب است در برابر این وضعیت ساکت نماند مانند دیگران که ساکت مانده اند.  

 

به همین دلیل وقتی به شهرش برگشت؛ دعوت به اسلام حقیقی را از آنجا شروع کرد. و به دنبال وی طالبان علم بسیاری از او پیروی کردند. و بدین ترتیب در برابر شرک و خرافات شهرش و اطراف آن مقاوت کرد و پیروز شد. سپس به شهر درعیه سفر کرد و با حاکم آن که محمد بن سعود بود؛ روبرو شد. وی دعوت شیخ محمد بن عبد الوهاب را پذیرفت و او را در این راه یاری کرد. تمام این اتفاقات تقریبا در دهه های پنجاه از قرن دوازدهم به وقوع پیوست. در این هنگام شیخ محمد بن عبد الوهاب راه دعوتش را به توفیق الله سبحانه و تعالی موفق دید. و یارانش زیاد شد. تا اینکه دعوتش در منطقه ی یمامه منتشر و به اطاف جزیره عربی رسید. زیرا این دعوت را حاکمان و طلاب علم و مردم عامه حمل می کردند یعنی همگی در انتشار آن با یکدیگر همکاری می کردند. علاوه بر آن شیخ محمد بن عبد الوهاب خودش نامه های بسیاری را برای دعوت به اسلام حقیقی به نواحی مختلف می فرستاند. در نتیجه نجد قبل از هر جای دیگر به این دعوت سعادتمند شد تا جایی که الله سبحانه و تعالی آن را از هرگونه شرک و خرافات و بدعت های مختلف پاک و مطهر ساخت. سپس به نواحی اطراف جزیره هم رسید؛ و از آنجا به سرزمین های اسلامی دیگر.

 

و مردم در برابر این دعوت مبارک دو گروه بودند:

گروه اول: علماء و کسانی که به حقیقت پی بردند و دانستند که این دعوت همان تجدید دعوت توحیدی است که پیامبران به سوی آن دعوت می دادند. و همان معنای (لا اله الا الله) و تجدید دعوت خاتم پیامبران محمد صلی الله علیه و سلم است. که محتوای آن بیان حقیقت توحید و سنت و کنار زدن شبه هایی است که در عقول بیشتر مردم خطور می کند و باعث جهل آنان به حقیقت شهادتین و مقتضیات آن از جمله اخلاص به دین الله تعالی و متابعت از رسول الله صلی الله علیه و سلم می شود.

 

اما گروه دوم: مخالفانی بودند که تا جایی که توان داشتند با این دعوت می جنگیدند. که برخی از آنها به خاطر عدم آگاهیشان به حقیقت این دعوت بود و برخی هم به دلیل حسادت، تعصب و تقلید کورکورانه به این گروه ملحق شده بودند؛ تا جایی که به این دعوت مبارک تهمت ها و افتراءات بسیاری را می زدند. مثلا می گفتند: که صاحبان و پیروان این دعوت از پیامبر متنفراند و بر او صلوات نمی فرستند؛ در حالی که آن تهمتی ابلهانه بود که دلالت بر حماقت و جهالت صاحب آن داشت.

 

و از بزرگترین افتراءاتی که دشمنان به امام محمد بن عبد الوهاب می زدند ادعای تکفیر مسلمانان توسط شیخ بود. و این از جمله تهمت هایی بود که شیخ محمد بن عبد الوهاب آن را در کتب و نامه هایشان رد می کردند. و می فرمود: ما هیچ کس را کافر نمی دانیم مگر آن کسی را که الله عزوجل و رسولش کافر می داند. بلکه حتی احفاد شیخ و شاگردانش و منصفان ایشان را از چنین تهمتی بریء می دانستند. و حقیقت دعوت ایشان را بیان می کردند؛ از این جهت که دعوت ایشان بر انواع توحید به خصوص توحید در عبادت قائم است. زیرا توحید در عبادت همان امری بود که پیامبران و دشمنانشان در آن اختلاف داشتند.همچنین اختلاف بین وارثان پیامبران و وارثان دشمنان آن هم بوده است. و در همین راه هم اسباب حدوث شرک در عالم ظاهر شد. که مقصود همان غلو کردن در صالحان است. مثلا آنچه که در عصر قوم نوح اتفاق افتاد؛ از آن جهت که غلو در بین آنها تا جایی رسید که آنها را می پرستیدند؛ چنان که در الله تعالی در قرآن خبر داده: (و گفتند: خدایانتان را وا مگذارید ود و سواع و یغوث و یعوق و نسر را ترک مکنید)[12]. که این ها نام های مردانی صالح هستند؛ همانطور که ابن عباس رضی الله عنهما روایت کرده اند.

 

شیخ محمد بن عبد الوهاب و امامان و دعوتگران بعد از ایشان و اکثر مسلمانان هم بیان کرده اند که بنای مسجد و گنبد بر قبر صالحان یا بر قبر کسانی که گمان می شود؛ صالح بودند؛ و طواف حول آن و کمک خواستن یا پناه بردن به آنان و نذر کردن و ذبح و صدقه و یا هر نزدیکی دیگر به این قبور دقیقا همان شرک قوم نوح و شرک مشرکین عرب در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم است. بلکه حتی شیخ محمد بن عبد الوهاب می گفتند که شرک این افراد بدتر از شرک گذشتگان است. زیرا مشرکین در این زمان در هر دو حالت راحتی و سختی شرک می ورزند؛ در حالی که مشرکانی را که قرآن درباره ی آنان گفته در حالت رفاه و راحتی شرک می کردند اما در حالت سختی شرک نمی ورزیدند.

 

بله شیخ محمد بن عبدالوهاب و دعوتگران بعد از ایشان برای همه بازگو کرده اند که آنچه قبوری ها انجام می دهند مانند کمک خواستن از قبر چه از نزدیک و دور یا طلب خواسته هایشان همگی این اعمال دقیقا همان شرک اکبر است که مخالف اصل توحیدی است که الله سبحانه و تعالی پیامبران را برای دعوت آن فرستاده است. چنان که در قرآن می فرماید: (و به جای الله چیزی را که نه سودی به تو می رساند ونه زیانی به تو می رساند؛ نخوان، پس اگر چنین کنی، بی گمان از ستمکاران خواهی بود)[13].

 

و در آیه دیگر می فرماید: (و چه کسی گمراه تر است از آن که (معبودی) غیر از الله را می خواند که تا روز قیامت (هم دعای) او را اجابت نکند، و آنها (معبودان باطل) از خواندن (و دعای) ایشان (کاملاً) بی خبرند؟!)[14].

 

بنا بر این عبادت کنندگان قبور نزد شیخ محمد بن عبد الوهاب کافران و مشرک هستند و لو که این افراد ادعا کنند اصحاب قبور فقط واسطه ایست بین آنها و پروردگار. زیرا این همان ادعایی است که مشرکان گذشته آن را می گفتند. همانطور که در قرآن می فرماید: (و کسانی که به جای او معبودان (و اولیای) گرفتند که بی گمان پروردگار (روز قیامت) میان آنها در آنچه اختلاف داشتند، داوری می کند)[15].

 

و در آیه ی دیگر می فرماید: (و غیر از الله چیزهایی را می پرستند که نه به آنها زیانی می رساند ونه سودشان می بخشد، و می گویند: اینها (= بتها) شفیعان ما نزد الله هستند؛ بگو: آیا الله را به چیزی که در آسمانها و در زمین نمی داند، خبر می دهید ؟!؛ منزه است او، و از آنچه با او شریک می سازند برتر است)[16].

 

بنا بر این وقتی شیخ محمد بن عبد الوهاب کسانی را که قبرها را می پرستند؛ کافر می داند؛ در واقع همان کسانی را کافر دانسته که الله سبحانه وتعالی آنها را کافر می دانسته همانطور که خود ایشان هم در کتب و نامه هایشان بیان کرده اند. علاوه بر این از شیخ در برخی مواضع نقل شده که ایشان جاهلان این افراد را تکفیر نمی کردند مگر تا زمانی که برای آنها بازگو می کردند که آنچه انجام می دهند؛ شرک است و متضاد شهادتین است. پس نهایتش می گوییم که شیخ محمد بن عبد الوهاب چنین افرادی را به صورت عموم تکفیر می کردند نه به صورت معین و مشخص شده مگر بعد از بیان حجت. و این دقیقا همان منهج امامان اهل سنت است. یعنی آنها به صورت عموم تکفیر می کنند نه به صورت خاص؛ بلکه تکفیر به صورت خاص چنان که در کتب عقیده آمده بر وجود شروط و انتفاء موانع آن بستگی دارد.

 

بنا بر این بر اساس آنچه ذکر کردیم مشخص شد که چنین افتراءات و دروغ هایی بر شیخ که امروزه شاهد آن هستیم از همان دشمنان شیخ محمد بن عبدالوهاب به ارث مانده است؛ گروه هایی چون روافض، صوفی ها و غیره. که دلیل آن ضعف حمایت کنندگان این دعوت مبارک است؛ تا جایی که به گروه های مخالف می پیوندند.

 

پس می توانیم بگوییم که دشمنان دعوت محمد عبد الوهاب چیز جدیدی نیاورده اند بلکه فقط همان راه پیشین که از گذشتگانشان به ارث مانده را پیش گرفته اند. و آن را مانند گذشتگانشان در مؤلفتشان آشکار کرده اند. و با وجود بزرگی این دشمنی و امکاناتی که در دست دارند؛ اما باز هم دعوت توحید و سنت محفوظ خواهد ماند و آن را الله تعالی با بقای طائفه ی منصور که مخالفان آنها هیچ ضرری نمی توانند به آنها برسانند؛ تا روز قیامت حفظ خواهد کرد. الله تعالی در قرآن می فرماید: ( پس اما کفها کنار افتاده، از بین می رود، و آنچه به مردم سود می بخشد در زمین (باقی) می ماند، این گونه پروردگار (برای روشن شدن حق از باطل ) مثال می زند)[17].

 

                                                                                                                                                                                                                                                                                                  

   


[1] ـ صحیح مسلم: (إِنَّ اللَّهَ نَظَرَ إِلَی أَهْلِ الْأَرْضِ فَمَقَتَهُمْ عَرَبَهُمْ وَعَجَمَهُمْ إِلا بَقَایَا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ).

[2] ـ فرقان:1: (تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَیٰ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا).

[3] ـ جمعه:2: ( هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ).

[4] ـ آل عمران:164: (لَقَدْ مَنَّ اللَّـهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ).

[5] ـ ابراهیم:1: (کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَیٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ).

[6] ـ توبه:33: (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَیٰ وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ).

[7] ـ صحیح مسلم: (بدأ الإسلام غریبا وسیعود غریبا کما بدأ فطوبی للغرباء).

[8] ـ مسند احمد و آن حدیث صحیح است: (بدأ الإسلام غریبا ثم یعود غریبا کما بدأ فطوبی للغرباء " قیل : یا رسول الله من الغرباء ؟ قال : " الذین یصلحون إذا فسد الناس).

[9] ـ سنن ابی داود و امام سخاوی و شیخ آلبانی رحمهما الله آن را صحیح می دانند: (إِنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ عَلَی رَأْسِ کُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ یُجَدِّدُ لَهَا دِینَهَا).

[10] ـ صحیح مسلم: "لا تزال طائفةٌ من أمتی علی الحق ظاهرین لا یضرهم من خذلهم ولا مَن خالفهم حتی تقوم الساعة".

[11] ـ این حدیث از صحابه ی زیادی روایت شده که امام بیهقی و احمد در کتبشان روایت کرده اند؛ و برخی از علما آن را صحیح و برخی حسن می داند: (یَحْمِلُ هَذَا الْعِلْمَ مِنْ کُلِّ خَلَفٍ عُدُولُهُ یَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَانْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَتَأْوِیلَ الْجَاهِلین).

[12] ـ نوح:23: (وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْرًا ).

[13] ـ یونس:106: (وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّـهِ مَا لَا یَنْفَعُکَ وَلَا یَضُرُّکَ ۖ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِینَ).

[14] ـ احقاف: 5: (وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّـهِ مَنْ لَا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَیٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ).

[15] ـ زمر:3: (وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّـهِ زُلْفَیٰ إِنَّ اللَّـهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).

[16] ـ یونس:18: (وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّـهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّـهِ ۚ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّـهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَیٰ عَمَّا یُشْرِکُونَ ).

[17] ـ رعد:17: (فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً ۖ وَأَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ).

 

نشر :

إضافة تعليق جديد

 تم إضافة التعليق بنجاح   تحديث
خطأ: برجاء إعادة المحاولة