بيان مختصرى از كتاب توحيد اما مجدد شيخ محمد بن عبدالوهاب رحمه الله

بيان مختصرى درباره كتاب توحيد امام مجدد محمد بن عبدالوهاب رحمه الله
موضوع کتاب:
کتاب التوحید موضوعی است «در بیان آن چه خداوند پیامبرانش را با آن مبعوث نموده، یعنی توحید عبادت و بیان آن با دلایل و استدلال از کتاب و سنت و ذکر آن چه با توحید منافات دارد از قبیل شرک اکبر و یا آنچه با کمال لازم آن تضاد دارد همچنین شرک اصغر و مانند آن که به شرک نزدیک می‌شود یا به آن منجر می‌شود» . 

شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب/ کتاب التوحید را به این صورت تألیف نموده که بر اساس قرآن و حدیث صحیح یا آن چه كه علماى راسخين بر آن اجماع کرده‌اند عنوانی برای ابواب كتاب می‌گذارد. 
سپس دلایلی از قرآن برای عنوان بیان می‌دارد، سپس دلایلی از سنت برای آن بیان می‌نماید و همچنین بخشی از روایات را در توضیح معنای آیه یا حدیث ذکر می‌کند و یا این که روایتی را می‌آورد که به طور مستقیم با عنوان باب ارتباط دارد.
سپس بعد از ذکر دلایل از قرآن، سنت و آثار سلف فواید استنباط شده از دلیل‌های باب را به عنوان مطالب عمده‌ی بحث از راه طرح مسائل ذکر می‌کند.
پس همانگونه که نظریات فقهی امام بخاری در عنوان‌هایی است که برای ابواب خود گذاشته است، نظریات فقهی شیخ الإسلام محمد بن عبدالوهاب در عنوان باب‌ها و طرح مسائل او وجود دارد.
روش علمی ایشان در تخریج احادیث و روایات:
در مورد احادیث و روایات به این صورت است که او حدیث را قبل یا بعد از ذکر آن، به کسی که آن را در کتابش آورده نسبت می‌دهد، غالبا روش ایشان این‌گونه است.
معمولاً درجه و رتبه‌ی حدیث را بیان می‌کند، اگر حدیث از کتابی باشد که مؤلف آن فقط احادیث صحیح را نقل کرده است مثل کتاب صحیح بخاری، مسلم، ابن حبان، مستدرک حاکم و المختارة ضیاء مقدسی، توضیح می‌دهد که حدیث را از این کتاب آورده و این گونه بیان می‌کند که حدیث صحیح است، یا این که حکم کسی که حدیث را در کتابش آورده بیان می‌کند مثل ترمذی که قول را ذکر می‌کند که این حدیث را صحیح یا حسن دانسته است و اگر کسی دیگر مانند نووی و ذهبی حدیث را صحیح قرار داده، تصریح می‌کند که نووی یا ذهبی حدیث را صحیح قرار داده‌اند. و همچنین احادیثی را که ابوداود در مورد آن سکوت کرده و در سند آن چیزی نیست که حدیث رد شود؛ از آن جهت حدیث صلاحیت احتجاج نزد وی را دارد همان گونه که نزد ابوداود/ این حکم را دارد، و یا این که خودش با عمل به قواعد اهل حدیث در حکم کردن بر احادیث، حکم آن را بیان می‌دارد و گاهی حکم او از کلام کسانی دیگر همچون منذری یا شیخ الاسلام ابن تیمیه یا ابن قیم برگرفته شده است.
و گاهی اسناد را بیان می‌دارد و اشاره می‌کند که با وجود صحت معنای حدیث، حدیث با دلایل دیگری قابل تأمل است. بنابراین ایشان هیچ‌گاه بر اساس حدیث یا روایتی که مطلقا ضعیف است عنوان نگذاشته است، بلکه او عناوین ابواب را بر اساس احادیث صحیح قرار داده است و برخی از احادیث یا روایاتی که در سند آن بین اهل علم اختلاف وجود دارد را به عنوان شاهد ذکر می‌کند نه این که به آن احتجاج کرده باشد که تعداد این قبیل احادیث و روایات –چنانکه خواهند آمد- از انگشتان دست بیش‌تر نیستند.

شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب در کتاب التوحید شصت و شش باب آورده که مشتمل بر آیات زیادی از قرآن و شامل (124) حدیث می‌باشد دو حدیث را به صورت تکراری ذکر کرده که با این حساب (126) حدیث بیان کرده است.
از صحیح بخاری و صحیح مسلم (61) حدیث آورده است یعنی نزدیک به نصف احادیث از صحیح بخاری و صحیح مسلم هستند و مشخص است که امت به اجماع احادیث صحیحین را پذیرفته‌اند و بر صحت آن اجماع دارند. و پنجاه و پنج حدیث از کتاب‌های دیگر ذکر نموده که صحیح یا حسن هستند و دلیل صحت آن را در تخریج احادیث توضیح داده‌ام. هشت حدیث  باقی می‌ماند که در مورد آن علماء به شدت اختلاف دارند که به صورت اختصار آن را بیان می‌دارم.
اول: این که در باب اول حدیث مرفوعی از ابو سعید خدریس را ذکر کرده است که: «موسی گفت: پروردگارا! چیزی به من یاد بده که تو را با آن ذکر کنم و با آن بخوانم...» گروهی از ائمه از جمله حاکم، ذهبی و ابن حجر این حدیث را صحیح قرار داده‌اند. و این حدیث شواهد صحیحی نیز دارد.
دوم: شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب در باب(13) می‌گوید: «طبرانی با سند خودش روایت کرده که در زمان پیامبرج منافقی بود که مؤمنین را اذیت می‌کرد، بعضی از آن‌ها ‌گفتند: نزد پیامبرج برویم و از او برای دفع شرّ این منافق استغاثه و کمک بجوییم، پیامبرج فرمود: «از من مدد و کمک جسته نمی‌شود و بلکه فقط باید از خدا کمک خواست». هیثمی به حَسن بودن این حدیث اشاره کرده و گفته است: «راویان آن راویان حدیث صحیح هستند غیر از ابن لهیعه که حدیث او حسن است». و اختلاف علماء در مورد ابن لهیعه معروف است و برخی او را مطلقاً ثقه قرار می‌دهند، بنابر این مسأله‌ اختلافی است. 
با وجود این شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب این حدیث را به عنوان اصل و پایه در باب ذکر نکرده است. چون برای عنوان «باب من الشرك أن يستغيث بغير الله أو یدعو غیره» به چهار آیه‌ی قرآنی استناد نموده سپس حدیث طبرانی را ذکر کرده است و در باب (18) مسأله ای را ذکر کرده که فقط آخرین مسأله به این حدیث ارتباط دارد و آن مسأله این است: (هیجدهم: پیامبرج از مرز توحید و رعایت ادب با خدا حمایت می‌نمود...)
سوم این که: در باب(27) حدیث فضل بن عباسس را ذکر کرده است که: «بدفالی این است که تو را به انجام کاری وادارد یا از آن بازدارد.» این حدیث را صحیح یا حسن قرار نداده و فقط آن را به خاطر صحّت معنایش ذکر کرده است بنابراین می‌توان از آن در کنار دلایل دیگر استفاده کرد. امام احمد از محمد بن عبدالله بن علاثه آن را روایت کرده که در مورد این فرد اختلاف شده است و با این که ضعیف قرار داده شده، ابن معین او را ثقه دانسته است و ابن عدی او را حسن الحدیث قرار داده و می‌گوید امیدوارم هیچ اشکالی در او نباشد. ابن سعد او را ثقه قرار داده است و همچنین خطیب او را ثقه دانسته و از او دفاع کرده است و در حالی که در این حدیث بین مسلمه جهنی و فضلس انقطاع وجود دارد.
شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب این مسأله را یاد آوری نموده و شیخ سلیمان/ از خط او نقل کرده که نوشته است: «در این حدیث شخصی وجود دارد که مورد اختلاف می‌باشد و در حدیث انقطاع صورت گرفته است.»
اما معنای حدیث مذکور صحیح است و دلایل صحیح و ثابت بر آن دلالت دارند.
چهارم: در باب (31) حدیث مرفوعی از ابوسعیدس را ذکر نموده [که پیامبر فرمود]: «از نشانه‌های ضعف یقین این است که با ناخوشنود کردن خدا مردم را راضی کنی».
شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب این حدیث را صحیح یا حسن قرار نداده است، بلکه فقط بعد از ذکر دو آیه این حدیث را ذکر نموده و به دنبال آن حدیث مرفوعی را ذکر کرده که عایشه‌ی صدیقه ل از پیامبرج روایت نموده که می‌فرماید: «هر کس برای راضی کردن خدا مردم را ناخوشنود کند، خداوند از او راضی و خوشنود می‌شود و مردم را نیز از او راضی می‌گرداند...» حدیث صحیح  و معنای آن نیز صحیح و متفق علیه است و از چند نفر از سلف روایت شده است. 
پنجم: در باب (55) حدیث جابرس را ذکر کرده که می‌گوید: پیامبر خداج فرمود: «از وجه الله چیزی جز بهشت خواسته نمی‌شود.» [روایت ابوداوود].
ابوداوود در مورد این حدیث سکوت کرده است، بغوی آن را در زمره‌ی «الأحادیث الحسان من المصابيح» (2/61) (احادیث حسن) ذکر کرده و نووی در ریاض الصالحین ص (390) آن را ذکر نموده و ضیاء مقدسی آن را صحیح دانسته و سیوطی هم بر صحت آن صحه گذاشته است.
مدار این حدیث بر سلیمان بن معاذ می‌باشد و او فردی است که علماء درباره‌اش اختلاف دارند، امام احمد او را ثقه قرار داده است و یک بار گفته است: در او اشکالی نمی‌بینم. و امام مسلم در صحیح خود به او استناد کرده است و هر کسی که امام مسلم در صحیح خود از او روایت کرده از محاسبه و میزان گذشته است.
ششم: در باب(64) حدیث جبیر بن مطعم را آورده که می‌گوید: بادیه‌نشینی نزد پیامبرج آمد و گفت: ای رسول خدا! همه به علت قحطی و خشک‌سالی ضعیف و لاغر شده‌اند و فرزندان گرسنه هستند و اموال از بین رفته‌اند، از پروردگارت بخواه که به ما باران بدهد، ما خداوند را نزد تو و تو را در پیش‌گاه خداوند شفاعت‌کننده قرار می‌دهیم.
پیامبرج با شنیدن این سخن فرمود: «سبحان الله! سبحان الله ...». 
این حدیث را چند تن از ائمه، صحیح قرار داده‌اند، ابن منده می‌گوید: این اسناد صحیح و متّصلی است که ابوعیسی و نسائی آورده‌اند و شیخ الاسلام  ابن تیمیه در "مجموع الفتاوی" ( 16/435) سند این حدیث را قوی دانسته است و ابن قیم در حاشیه‌ای که بر مختصر ابوداوود از منذری (13/12) این حدیث را حسن قرار داده و برای آن دلیل آورده است و قول کسانی را که آن را ضعیف قرار داده‌اند رد کرده است در هر صورت این ائمه به عنوان مقتدا، الگو و سلف، کافی هستند.
هفتم: در باب آخر(66) می‌گوید: «ابن جریر از یونس و او از ابن وهب و او از ابن زید روایت می‌کند که گفت: پدرم به من خبر داد که پیامبرج فرمود: «آسمان‌های هفت‌گانه در برابر کرسی مانند چیزی جز هفت درهم نیست که در سپری انداخته شده‌اند».  
 از ابوذرس روایت است که گفت: از پیامبرج شنیدم که می‌فرمود: کرسی در برابر عرش همچون حلقه‌ی آهنینی است که در کویری خشک و بی‌کران انداخته شده است» . 
  شیخ در این‌جا اسناد را ذکر کرده است و همچنین حدیث ابوذر شواهدی دارد که با آن صحیح قرار می‌گیرد، اما حدیث مرسلی که زید بن اسلم روایت کرده شاهدی برای آن نیافته‌‌ام ولی احادیث دیگری هست که ما را از آن بی‌نیاز می‌کند.
هشتم: همچنین در باب آخر «حدیث اوعال» را که نزد سلف امت، حدیث معروفی است و افراد زیادی آن را قوی قرار داده‌اند، ذکر کرده است. 
ترمذی در مورد آن می‌گوید: «حسن و غریب است». و حاکم آن را صحیح قرار داده است و جورقانی در کتابش «الاباطيل والمناكير والصحاح والمشاهير» و الضیاء در «الأحاديث المختارة» آن را صحیح قرار داده است. ابوبکر ابن العربی می‌گوید: «حسن و صحیح است» و ذهبی در «کتاب العرش» ش (24) می‌گوید: «اسنادش حسن و فوق حسن است.»
شیخ الاسلام ابن تیمیه آن را قوی دانسته است و ابن قیم در حاشیه‌ای که بر مختصر سنن ابی داوود نوشته، سند حدیث مذکور را قوی‌تر قرار داده است و در الصواعق المرسله می‌گوید: «سندش جید است» شیخ عبدالرحمان بن حسن در «قرّة عيون الموحدين» ص (213)  می‌گوید: «این حدیث شواهدی در صحیحین و دیگر کتاب‌ها دارد و اضافه بر آن تصریحات قرآن بر آن دلالت می‌نماید، بنابراین سخن کسی که آن را ضعیف قرار داده اعتباری ندارد.» پس با توجه به آن چه گذشت باید دانست که شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب حدیث ضعیفی را صحیح یا حسن قرار نداده است.  و چنان چه احادیثی که او ذکر کرده و برخی از علماء آن را ضعیف قرار داده‌اند به خاطر آن است که علماء در مورد حکم بر آن احادیث با یکدیگر اختلاف اجتهادی دارند و گاهی شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب احادیثی را ذکر می‌کند که در مورد آن بحث شده است اما او این احادیث را به عنوان شاهد ذکر می‌کند و همچنین باید دانست که با دلایل قطعی صحت مفهوم این احادیث ثابت است.
بنابراین کسی حق ندارد گمان برد که شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب از روی تساهل این احادیث را ذکر نموده یا با ذکر آن با اهل حدیث مخالفت ورزیده است، بلکه او بر شیوه و طریقه‌ی اهل حدیث گام بر می‌داشته و ایشان (/) در حقیقت یکی از بزرگان اهل حدیث و از محققین آنان است. امام ترمذی و ابوداوود و نسائی با آن که دارای مقامی والا و تسلّط در علم رجال بوده‌اند، اما می‌بینیم که احادیثی را صحیح قرار داده‌اند که دیگران با آن‌‌ها مخالفت کرده‌اند. و همچنین برخی از علما در تصحیح  بعضی از احادیثی که در ریاض الصالحین آمده با امام نووی مخالفت کرده‌اند و احادیثی که علماء از کتاب أربعین او آن را ضعیف قرار داده‌اند به نسبت احادیثی که در کتاب شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب ضعیف قرار داده شده‌اند، بیش‌تر است.
همچنین شیخ الاسلام ابن تیمیه، امام ابن قیم، ذهبی و حافظ ابن حجر احادیثی را صحیح قرار داده‌اند که دیگران با آن‌ها مخالفت کرده‌اند و این برای علم و دانش آن‌ها یا علم و دانش مخالفانشان نقصی محسوب نمی‌شود و هیچ کسی آنان را متهم نکرده که از احادیث شناخت نداشته‌اند یا متساهل بوده‌اند و هیچ کسی به خاطر این به آنان طعنه نزده است. 
کوتاه سخن این که شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب/ یکی از پیشوایان اهل حدیث و از محدثین و محققین بزرگ است و کتاب التوحید ایشان از صحیح‌ترین کتاب‌هایی است که در باب عقاید تألیف شده‌اند. والله اعلم.

نشر :

إضافة تعليق جديد

 تم إضافة التعليق بنجاح   تحديث
خطأ: برجاء إعادة المحاولة