علمایی که قبل از محمد ابن عبدالوهاب توسل و واسطه به پیامبر را شرک می دانستند.‏

 علمایی که قبل از محمد ابن عبدالوهاب توسل و واسطه به پیامبر را شرک می دانستند.‏

صوفیه می گویند در موضوع توسل به نبی صلی الله علیه وسلم بعد از حیات دنیویشان علما همه اجماع داشتند که این کار بدعت و گناه نیست و مستحب است و می گویند ابن تیمیه اولین شخصی بود که خود را از این اجماع خارج ساخت و پیش از او هیچ عالمی این کار را بدعت و گناه نخوانده است. سوال من از شما این بود که پیش از ابن تیمیه رحمه الله علمای دیگری بودند که در این مورد نظر ابن تیمیه و متاخرین را داشتند و اگر بودند می شود از اینها نام ببرید؟

الحمدلله،

موضوعی که بدان اشاره شده که بر توسل کردن به پیامبر صلی الله علیه وسلم اجماع وجود داشته، کاملا نادرست است و هیچ اجماعی در هیچ دوره ای از تاریخ روی نداده که توسل به پیامبر صلی الله علیه وسلم صحیح بوده باشد، و بنظر می رسد اجماع در نزد صوفیه همان اجماع مابین خودشان باشد! وگرنه این ادعا که بر سر توسل به پیامبر صلی الله علیه وسلم اجماع وجود داشته نیاز به دلیل دارد. دلیل آنها بر اجماع چیست؟ آیا با صرف ادعا و گفتن اجماع، ثابت می شود؟

در کدام کتاب معتبر از علمای سرشناس و سالم اهل سنت این اجماع ذکر شده است؟؟

نه تنها هیچ اجماعی صورت نگرفته، بلکه بر اساس آیات قرآن و عمل صحابه رضی الله عنهم متوجه می شویم که توسل به شخص پیامبر صلی الله علیه وسلم ممنوع بوده است، چرا هرگز یکی از اصحاب ایشان به پیامبر صلی الله علیه وسلم توسل نجستند؟ البته ما می دانیم که صوفیه چند روایت ضعیف و دروغ را برای اثبات توسل صحابه به پیامبر صلی الله علیه وسلم مدام ذکر می کنند، ولی آنها برای اثبات ادعای خویش دلیل صحیحی ندارند..

چرا هرگز رسول خدا صلی الله علیه وسلم در زمان حیاتشان به انبیای پیش خود توسل نفرمود تا شاگردانش را بیاموزد که در وقت دعا کردن به پیامبران و خودش توسل کنند؟ و چرا پیامبر صلی الله علیه وسلم به یارانش امر نکرد که بعد از مرگش به او متوسل شوند؟

حال آن مبتدعان چون از آوردن دلیل عاجز مانده اند، اینبار ادعای گزافی را آورده اند و مدعی شده اند که قبل از ابن تیمیه رحمه الله بر سر توسل به پیامبر صلی الله علیه وسلم اجماع وجود داشته است؟!!

و نیز یکی از اکاذیبی که دشمنان توحید ویکتا پرستی، مردم را با آن از ایمان آوردن به توحید باز می دارند اینست که به زعم آنها مبارزه با قبر پرستی، مذهب جدید ونو ظهوری است که توسط محمدبن عبد الوهاب انتشار یافته است. در این مقاله کذب این مدعا با نقل اقوال متعددی از علمای مشهور اسلام که در قرون قبل از عصر شیخ محمد بن عبدالوهاب رحمه الله می زیسته اند،ثابت می شود.

علمای اسلام از هر مذهبی ، با شرک مبارزه کرده اند و شرک بودن نذرو نیاز و قربانی برای قبور و کمک خواستن از آنها را بیان کرده اند و این مسئله ابداع شیخ محمد ابن عبدالوهاب یا کسی دیگر نیست ، بلکه مورد اتفاق چهار مذهب معروف اهل سنت می باشد.

اینک اقوالی را از فقهای مذاهب اربعه که پیش از شیخ محمد ابن عبدالوهاب می زیسته اند نقل می کنیم :

اما از جمله کسانی که قبل از شیخ الاسلام ابن تیمیه (۶۶۱-۷۲۸هـ) در مورد عدم جواز توسل به پیامبر صلی الله علیه وسلم گفته بود، امام ابوحنیفه (۸۰هـ – ۱۵۰هـ) رحمه الله بودند.

امام ابوحنیفه می‌گوید: « یکره أن یقول الداعی : أسألک بحق فلان أو بحق أنبیائک ورسلک وبحق البیت الحرام والمشعر الحرام» «مکروه است در دعا بگوییم: خداوندا! از تو بحق فلان کس، یا بحق پیامبران و رسولانت و یا بحق بیت الحرام و مشعر الحرام، می‌خواهم مشکلم را حل کنی ویا..‌.» (ر. ک. به شرح العقیده الطحاوی/۲۳۴ و اتحاف الساده ۲/۲۸۵ و شرح الفقه الاکبر/۱۹۸).

و این دلیل بر عدم جواز به توسل هر شخصی حتی رسول خدا صلی الله علیه وسلم نزد امام ابوحنیفه است.

و باؤ امام ابوحنیفه می‌گوید: «لا ینبغی لأحد أن یدعوا الله إلا به ، وأکره أن یقول بمعاقد العز من عرشک ، أو بحق خلقک» برای کسی شایسته نیست خداوند را بجز با خود او(اسمها، صفات و همان روشی که مشروع قرار داده) بخواند و مکروه است که بگوید از تو می‌خواهم به تکیه‌گاههای عزتِ عرشت یا بحق مخلوقاتت..‌. [ التوسل والوسیله ص۸۲ , و نگاه کنید به: شرح الفقه الأکبرص۱۹۸]

علمای مذهب شافعی:

امام فخرالدین رازی شافعی (۵۴۴ – ۶۰۶هـ) ، فقیه ، اصولی ، متکلم ، مفسر ، و از فقهای بزرگ شافعیه ، متوفی ۶۰۶ هجری قمری ، که در قرن ششم هجری قمری، که او قبل از شیخ الاسلام ابن تیمیه بوده و حتی بیش از۵۰۰ سال پیش از شیخ محمد ابن عبدالوهاب (۱۱۱۵ – ۱۲۰۶) می زیسته، در تفسیر کبیرش، در تفسیر سوره یونس آیه ۱۸می فرماید:

«نوع چهارم بت پرستی : مشرکین بت ها را بر اساس چهره پیامبران و بزرگانشان ساخته بودند و گمان می کردند که اگر به پرستش این مجسمه ها مشغول باشند ، آن بزرگان شفیع اینان نزد خداوند متعال خواهند بود و نظیر آن بت پرستی در این زمان ، مشغول شدن بسیاری از مردم به بزرگداشت قبور بزرگان است. بر اساس این اعتقادشان، که اگر قبورشان را احترام و  بزرگداشت کنند ، آن بزرگان شفیع اینان نزد الله خواهند بود».

محدث شام و فقیه شافعیّه امام ابو شامه رحمه الله علیه متوفی ۶۵۰ هجری قمری که در قرن ۷ هجری، یعنی قبل از ابن تیمیه و حتی حدود ۵۰۰ سال پیش از  شیخ محمد ابن عبدالوهاب می زیسته است ، در کتابش به «اسم الباعث علی انکار البدع والحوادث»  بعد از ذکر مثال هایی از افعال جاهلانه و شرک آلود عده ای از مردم جاهل زمانش ، می فرماید :

«کفر و بت پرستی با امثال همین امور شروع شده است و از جمله این امور همین کارهایی است که بسیاری ازمردم بدان گرفتار شده اند و شیطان آن اعمال را در نظرشان آراسته است مانند: عطر آگین کردن دیوارها وستونها و قرار دادن چراغ در مکان هایی مخصوص که در هر شهری رواج دارد. راوی برای مردم حکایتی می کند که خوابی برای شخصی که مشهور به تقوا و درستکاری است دیده ، بعد از آن اهمیت این اماکن در قلوب شان بیشتر می شود و با نذر کردن برای این اماکن ، شفای بیماران و برآورده شدن حاجاتشان را ازاین مکانها امید دارند و این مکان ها معمولا چشمه یا درخت یا دیواری می باشد و در شهر دمشق که خدا آن را از این اعمال مصون کند مواضع متعددی از این قبیل است» .

فقیه مجاهد ، امام ابن نحاس شافعی رحمه الله علیه متوفی ۸۱۴ هجری قمری که حدود ۳۰۰ سال پیش از  شیخ محمد ابن عبدالوهاب می زیسته است، در کتابش به اسم «تنبیه الغافلین» می فرماید :

«و از جمله گناهان کبیره ای که مردم انجام می دهند این است که نزد برخی سنگ ها و درختان و چشمه ها و چاه ها ، چراغ روشن می کنند و می گویند که آن جا نذر قبول می شود و همه این ها بدعتهای شنیع و منکرات قبیحی هستند که از بین بردن آنها و محو آثارشان واجب است و بسیاری از جهال معتقداند که آنها نفع و ضرر می رسانند و در صورت نذر کردن برای آنها ، مریض را شفا می دهند و گمشده را بر میگردانند و این ، شــــرک و مخالفت با الله تعالی و رسولش صلی الله علیه و سلم است».

علامه احمد ابن مقریزی شافعی رحمه الله علیه متوفی ۸۴۵ هجری قمری که حدود ۲۷۰ سال پیش از شیخ محمد ابن عبدالوهاب می زیسته ، در کتابش به اسم «تجرید التوحید المفید» میفرماید :

«و شرک امم ، دو نوع است . شرک در الوهیت و شرک در ربوبیت .و شرک مشرکین غالباً شرک در الوهیت و عبادت است مانند شرک بت پرستان و فرشته پرستان و جن پرستان و شیخ پرستان و پرستندگان صالحین زنده و مرده . همان کسانی که می گویند (مانعبدهم  الا لیقربون الی الله زلفی ) یعنی : ما آنان را پرستش نمی کنیم ، مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گرداند. و ما را نزد او شفاعت کنند و به سبب قرب و کرامت آنها نزد الله ، ما نیز قرب و کراماتی پیدا می کنیم ، همانطور که در دنیا ، هر کس به یاران و نزدیکان و خواص پادشاه خدمت کند ، داری احترام و نزدیکی نزد پادشاه می شود . و همه کتاب های الهی از اول تا آخرشان ، این عقیده را ابطال و رد می کنند و طرفدارانش را تقبیح کرده و تصریح می کنند که آنها ، دشمنان الله تعالی هستند و تمام پیامبران صلوات الله علیهم ، از اول تا آخرشان ، بر این اتفاق دارند و خداوند متعال هیچ امتی را هلاک نکرده ، مگر به سبب و به خاطر این شرک».

و باز علامه مقریزی رحمه الله علیه می فرماید : و مردم در باره زیارت قبور سه دسته اند : عده ای مردگان را زیارت کرده و برای آنها دعا می کنند و این زیارت شرعی است و عده ای آنها را زیارت کرده ، و با وسیله و واسطه قرار دادن آنها ، دعا می کنند . ( یعنی از آنها شفاعت و واسطه گری طلب می کنند ) و اینان مشرکین در الوهیت و محبت هستندو عده ای آنها را زیارت کرده و خود آنها را ،به کمک میخوانند و پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده اند ( الهم لا تجعل قبری و ثناً یعبد) یعنی : خداوندا ، مگذار قبرم بتی شده و ، پرستیده شود و اینان مشرکین در ربوبیت هستند.

و باز ایشان می فرمایند : و از خصائص الوهیت ، سجده است . پس هر کس برای الله سجده کرد، آن مسجود را به الله تشبیه کرده و باز از خصائص الوهیت ، توکل است . پس هر کس بر غیر او توکل کند ، آن را به الله تشبیه کرده و از خصائص الوهیت توبه است . پس هر کس برای غیر او توبه کند  ، در واقع او را به الله تشبیه کرده است و از خصائص الوهیت ، قسم خوردن به اسم غیر او ست . پس هر کس ، به غیر او قسم خورد ، آن را به الله تشبیه کرده است و از خصائص الوهیت ، ذبح است . پس هر کس برای غیر او ذبح کند ، آن را به الله تشبیه کرده است ، و از خصائص الوهیت ، حلق الرأس است و غیر آن .

این در بعد تشبیه کردن بود . اما در بعد تشبه : هر کس خود را بزرگ دانسته و تکبر کند ، و مردم را به غلو کردن در باره خود و بیم و امید از او بخواند ، خود را به الله شبیه کرده ، و در ربوبیتش به منازعه پرداخته است و شایسته اوست ، که الله او را به بدترین وجه خوار کند و او را مانند ذره ای زیر اقدام خلقش بیندازد .

امام ابن حجر هیتمی شافعی رحمه الله علیه ، متوفی ۹۷۴ هجری قمری ، که حدود ۱۷۰ سال پیش از شیخ محمد ابن عبدالوهاب می زیسته است در «شرح اربعین نووی» می گوید: هر کس غیر الله را به کمک بخواند ، کــــافر است .

و امام ابن کثیر (۷۰۰ – ۷۷۴هـ) در رابطه با آیه‌ی ۶ سوره‌ی جن که می‌فرماید: «وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا» «و اینکه مردانی از بشر به مردانی از جن پناه می‌برند، و آنها سبب افزایش گمراهی و طغیانشان می‌شوند.» روایت‌هایی را وارد کرده که می‌گویند، این آیه در ارتباط با استعاذه‌ی اهل جاهلیت به جن نازل شده است. سپس در مورد آن داستانی را نقل می‌کند که در آن داستان، گرگی به گله‌ی گوسفندی حمله می‌کند، و بره‌ای را از آن فرا چنگ می‌آورد. آن گاه چوپان آن گوسفندان پناه خواهان می‌گوید: ای ساکن این دره، همسایه‌ات را فراموش نکن و به دادش برس! آن گاه ندا کننده‌ای ندا در می‌دهد که: ای گرگ! آن بره را رها کن! بدین ترتیب گرگ بره را رها می‌کند و آن بره شتابان به میان گوسفندان باز می‌گردد . .  . و ابن کثیر در مقام نقد و تصحیح این داستان می‌گوید: «احتمال دارد که این گرگی که آن بره را گرفته بود، یک جنی بوده که می‌خواسته آن انسان را بترساند، سپس وقتی که آن انسان به او متوسل شد و پناه برد، آن بره را به او پس داد، تا او را گمراه نماید، و او را از حیطه‌ی دینش خارج کند». تفسیر ابن کثیر ج ۴ ص۴۲۹٫

باری، ابن کثیر با صراحت هر چه تمام‌تر، بیان کرد، دعایی که آن چوپان از آن جن کرد، نوعی از شرک اکبر است که موجب خروج از دایره دین است.

و ابن کثیر  با ذکر این داستان و تشریح و تصحیح آن می‌خواهد به این نکته یادآور شود که، کسانی که برای خدا شریک قایل می‌شوند، اگر علی‌الظاهر دیدند که دعاهایشان تحقق پیدا می‌کند، ولی باید این را بدانند که کید و حقه و مکر شیطان‌ها در این زمینه دخالت داشته است، تا همواره بر این گمراهی و شرک ورزی خود باقی بمانند!!.

علمای متقدم و پیشین شافعی مذهب ـ وقتی که در میان مسلمانان کسی دیده نمی‌شد که غیر الله تعالی را بخواند ـ  در ارتباط با شرک دعا آنچنان سخن می‌گفتند که گویا چنین چیزی هرگز از ناحیه‌ی انسان مسلمان روی نمی‌دهد، و در اثنای بیان بعضی از مسائل عقیدتی، برای بدعت گزاران دلیل می‌آورند که پیامد و نتیجه‌ی سخنشان درباره‌ی مسائل عقیدتی، به مسئله‌ای شنیع و زشت منجر می‌شود، که همان دعا از غیر خدای تبارک و تعالی می‌باشد، و این مسئله را به عنوان ظاهر‌ترین دلیل بر بطلان سخنشان قرار می‌دادند، بدین خاطر که به شرک منتهی می‌گردد. و این مطلبی است که ابن خزیمه «رحمه الله» (۲۲۳ – ۳۱۱هـ) به صورت آشکار، در اثنای پاسخی به جهمیه که می‌گفتند، کلام الله مخلوق است، می‌دهد، آن را توضیح می‌دهد. آن‌جا که این حدیث را روایت می‌کند: «لونزل احدکم منزلاً، فلیقل: اعوذ بکلمات الله التامات من شر ما خلق» روایت مسلم.«اگر شما در جایی و منزلی اتراق کردید، بگوئید: پناه می‌برم به کلمات تمام و کمال خدای تعالی از شر آنچه که آفریده است». و نیز به این حدیث پیامبر(صلی الله علیه وسلم) هم استناد می‌کند که در آن پیامبر(صلی الله علیه وسلم) به آن کسی که عقرب او را نیش زده بود، گفت: «اما انک لو قلت حین امسیت، اعوذ بکلمات الله التامات من شر ما خلق لم تضرّک» «اگرتو شب هنگام می‌گفتی: پناه می‌برم به کلمات تمام و کمال خدای متعال از شر آنچه که آفریده است، آن عقرب نمی‌توانست آسیبی به تو برساند» روایت مسلم.

سپس ابن خزیمه گفته است: «ای جدال خواهان! آیا تا به حال نفهمیده‌اید که جایز نیست، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) دستور دهد برای درامان ماندن از شر خلق خدا، به متوسل شدن و پناه‌ بردن به مخلوق خدا روی آوریم؟! آیا تا به حال از یک عالم شنیده‌اید که جایز بداند، دعاکننده بگوید: از شر خلق خدا به کعبه پناه می‌برم؟!! یا صحیح بداند که شخص دعاکننده بگوید: به صفا و مروه پناه می‌برم؟!! یا از شر آنچه که خدا آفریده، به عرفات و مِنی پناه می‌برم؟!!

آری، مسلمانی که از دین خداوند تبارک و تعالی آگاه است،‌ نه این سخن را می‌گوید و نه آن را جایز می‌شمارد. لذا قاطعانه می‌گوئیم که محال است مسلمانانی از شر خلق خدا،‌ به خود خلق خدا پناه ببرد.

پس،‌ باید در این سخنان قوی و نیرومند اندیشه کنیم؛ تا بدانیم که شرک دعا، از جمله چیزهایی بوده که در نزد این پیشینیان ، شناخته شده نبوده است.

مثلاً همین ابن خزیمه در مقام استدلال و احتجاج، قاطعانه می‌گوید که محال است مسلمانی که از حقیقت دینش آگاه است، چنین عملی را انجام دهد. آخر مگر نه این است که دینش بر پایه‌ی تسلیم شدن در برابر خدای تبارک و تعالی و اختصاص دادن و انجام دادن همه‌ی عبادت‌ها به او و برای او، و بدون اتخاذ هیچ شریکی، استوار و تأسیس شده است؟! و این قسمت سخن ابن خزیمه که می‌گوید: «آیا تا به حال از عالمی شنیده‌اید…» به صورت کاملاً واضح و روشن نشان می‌دهد که اهل علم همگی بر این اجماع دارند که جایز نیست انسان مسلمان دعایش را به غیر از پروردگارش متوجه کس دیگری سازد، حال آن کس، هر موجودی که می‌خواهد باشد. به همین خاطر است که ابن خزیمه، سرزنش کنان‌ می‌پرسد: آیا تا به حال از عالمی شنیده شده که خلاف این را بگوید و جایز بداند که (غیر خدا) خوانده شود ولو از جمله‌ی چیزهایی باشد که الله تعالی آن را مهم و بزرگ کرده باشد مانند شعایرش که حج جز در آنها صورت نمی‌گیرد؟!».

و نظیر این احتجاج ابن خزیمه، احتجاج دارمی (۲۰۰ – ۲۸۰ هـ) است که، وقتی این آیه نازل شد: « قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِکُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ » [انعام: آیه۶۵]

ترجمه: «بگو که او می‌تواند عذابی را از بالای سر شما یا از زیر پاهایتان بر شما بفرستد».

پیامبر(صلی الله علیه وسلم) فرمود: «خدایا! به تو پناه می‌برم». بخاری. در این رابطه دارمی می‌گوید: «ای کسی که همواره از در مخالفت در می‌آیی! آیا جایز است که این استعاذه‌ی پیامبر(صلی الله علیه وسلم) این گونه تأویل شود که: پناه می‌برم به ثواب اعمالی که به وسیله‌ی آنها رضایت تو کسب کرده می‌شود، و پناه می‌برم به قبله؟!! قاطعانه می‌گوئیم که پناه بردن به ذات هیچ چیزی غیر از ذات الله تعالی و کلمات وی جایز نیست، و به مخلوق پناه برده نمی‌شود». پاسخ به مریسی (در ضمن کتاب عقائد السلف ص ۵۱۷-۵۱۸)

بیهقی (۴۹۹ – ۵۶۵ هـ) هم بعداً آمده در رابطه با مسأله‌ی فوق الذکر به این استدلال احتجاج کرده و گفته است: «و جایز نیست که از شر مخلوقی به مخلوقی دیگر استعاذه و پناه برده شود». الاسماء و الصفات ج ۱ ص ۴۷۷٫

بغوی (۲۱۴ – ۳۱۷هـ) بیان کرده، همان‌گونه که پیامبر(صلی الله علیه وسلم) به الله تعالی پناه برده، به کلام و صفات وی هم پناه برده است و «هیچگاه نیامده از شر مخلوقی به مخلوقی دیگر پناه ببرد». شرح السنه ج ۱ ص ۱۸۵٫

با توجه به احادیثی که در رابطه با استعاذه به نام‌های خدا و کلمات او و مسألت کردن با آن کلمات، وارد شده‌اند، ابن حجر (۷۷۳هـ – ۸۵۲هـ) چنین برداشت کرده که قرآن غیر مخلوق است. و در مقام استناد و استدلال [برای این نظریه‌ی خود] گفته است: «اگر قرار باشد که قرآن مخلوق باشد، هیچ‌گاه به آن پناه برده نمی‌شد، چه، هیچ‌گاه به مخلوقی پناه برده نمی‌شود». فتح الباری ج ۲۸ ص ۱۵۷٫

این بدین علت است که «پناه بردن جایز نیست مگر به کسی که بتواند شر آنچه را که فرد از دست آن به او پناه برده است، از سر او کوتاه کند» مرجع سابق ج ۲۴ ص ۳۴۷-۳۴۸٫

و او کسی نیست جز خدای یگانه.

امام خطابی (۳۱۹ – ۳۸۸ هـ) صراحتاً و روشن ساخته است آنجا که می‌گوید: «به غیر خدا و صفاتش، به کس دیگر پناه برده نمی‌شود، زیرا هر چیزی که غیر خدا و صفاتش است، مخلوق است، و به همین خاطر است که کلمات خدای تعالی به تمامیت که همان کمالیت است، توصیف شده است. و هر مخلوقی که وجود دارد، حتماً دارای نقص و کمبودی می‌باشد، و استعاذه و پناه بردن به مخلوق شرکی است که با توحید و یکتاپرستی خالق منافات دارد، زیرا این عمل، رفتار و تعاملی را که بنده واجب است در قبال خدای خود انجام دهد و بدان معتقد باشد، به تعطیلی می‌کشاند».( این مطلب را سویدی در العقدالثمین ص ۲۲۵ نقل کرده است.)  بنابراین وی با صراحت بیان کرده که دعا کردن از غیر خدای تعالی شرک اکبر است؛ چون در توصیف آن گفته: «شرکی است که با توحید و یکتاپرستی خالق منافات دارد…»

قوام السنه اصفهانی  در اثنای شرحی که بر نام‌های نیکوی خدای تبارک و تعالی بیان داشته است، گفته است: «یکی از نام‌های خداوند تبارک وتعالی «وهاب» است. که عافیت و تندرستی می‌بخشد، و هیچ مخلوقی نمی‌تواند آن را ببخشد، و از سوی دیگر این نام، قدرت می‌بخشد، در حالیکه هیچ مخلوقی نمی‌تواند آن را ببخشد، تو می‌گویی: پروردگارا! به من عافیت و سلامتی عطا فرما! و این عافیت را از مخلوقی مسألت نمی‌نمایی، اگر هم درخواست کنی، نمی‌تواند آن را به تو ببخشد. و به هنگام ضعف و ناتوانیت می‌گویی: پروردگارا! قوت وتوانی را به من ببخشای! و حال آنکه مخلوق نمی‌تواند این قوت را به تو ببخشد!».( الـحجه فی بیان الـمحجه ج ۱ ص ۱۴۴). و هنگامی‌که جهت تقریر مسأله خلق افعال بندگان، آیه‌ی ۵۶ سوره‌ی قصص را ذکر می‌کند: « إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ» ترجمه: «تو کسی را که دوست داشته‌ای، هدایت نمی‌دهی، اما الله تعالی هر کس را که بخواهد هدایت می‌دهد»

می‌افزاید: «وقتی که می‌بینیم با وجود آنکه خدای تبارک تعالی معجزات فراوانی به پیامبر(صلی الله علیه وسلم) اختصاص داده و در پرتو آنها وی را مورد اکرام قرار داده است، الله تعالی قدرت این کار را از پیامبر(صلی الله علیه وسلم) سلب می‌کند [و پیامبر(صلی الله علیه وسلم ) قادر به هدایت عزیزترین کس خود نخواهد شد اگر خدا نخواهد] باید قاطعانه به این نکته اذعان کنیم که دیگر بندگان ناتوان‌تر و کمتر از آن هستند که یکی از افعالشان را خلق کنند». الـحجه فی بیان الـمحجه ج ۲ ص ۴۱۴-۴۱۵٫‏

عبدالکریم شهرستانی (۴۷۹ – ۵۴۸ هـ) بیان کرده که یکی از اشکال و نمادهای شرک جاهلیت اول، درخواست کردن  نیازها  از غیر خدای تعالی می‌باشد. وی در اثنای سخنش درباره‌ی بت پرستان گفته است: «این جماعت، وقتی که بر رو‌کردن به آنها (بت‌ها) عکوف کردند (و به این کار عادت پیدا کردند) این عکوف آنها نوعی عبادت بود، و اینکه می‌آمدند از آنها طلب قضای حاجات می‌نمودند، به نوعی خدابودن آنها را ثابت می‌کردند!!». الملل و النحل ج ۲، ص ۲۵۹٫

و سمعانی (۵۰۶ – ۵۶۲ هـ) در رابطه با آیه‌ی ۶۵ سوره‌ی غافر که می‌گوید: « هُوَ الْحَیُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ »ترجمه: «او (خدای) زنده‌ای است که هیچ خدایی جز او وجود ندارد، پس در حالیکه دین را بر او خالص کرده‌اید، او را بخوانید»

گفته است: «و دعای مخلصانه این است که فرد همراه با خدای تبارک و تعالی غیر او را نخواند». تفسیر سمعانی ۵/۳۰٫

بنابراین سمعانی روشن و واضح کرده که دعا کردن از احدی همراه با خدا به مثابه‌ی کار مشرکان است؛ زیرا که فرد مشرک  قلب خود را در بین دو معبود تقسیم کرده، امیدوار است که اگر یکی از آنها نتوانست دعایش را برآورده سازد، دیگری بتواند این کار را انجام دهد.

لذا باید بگوئیم که دعای چنین شخصی با آن اخلاصی که در آیه ۲۵ سوره غافر و غیر آن به دعاکننده دستور داده شده تا آن را فراهم کند، فرسنگ‌ها فاصله دارد.

بنابراین می‌توانیم بگوئیم که این نقل‌قول‌ها و روایت‌های مشابه و هم معنی آن‌ها، در نظر علمای شافعی از یک قاعده‌ی مسلم و شک ناپذیری مایه می‌گیرند و آن قاعده این است، از آنجا که استعاذه و پناه بردن یک نوع دعا است، جایز نیست مگر این که به خدای یگانه صورت پذیرد، و جایز نیست که به احدی از خلق خدا ـ حال هر کس که می‌خواهد باشد ـ استعاذه شود.

و در کل باید بگوییم که علمای شافعی مذهب مسلمانان را از این شرک بر حذر داشته‌اند، چون فسادی دامنه دار بر آن مترتب می‌گردد، زیرا کسی که به خود جرأت می‌دهد و از غیر خدا دعا می‌کند، تنها بعد از زمانی این کار را می‌کند که به لحاظ اعتقادی در باتلاق عمیقی از انحراف افتاده باشد، که به علت آن غیر خدا را به مقامی بالا برده که هیچ مخلوقی به آن نمی‌رسد، سپس بر این پایه، چنین به خود باورانده که باید از او انتظار جلب منفعت و دفع مضرت داشته باشد [و برای این مهم تلاش کند.]

و این همان شرکی است که اصلاً شکی در آن وجود ندارد.

مذهب حنفی :

امام بزازی حنفی رحمه الله علیه متوفی ۸۲۷ هجری قمری، که حدود ۳۰۰ سال پیش از شیخ محمد ابن عبدالوهاب می زیسته ، در «فتاوای بزازیه» میفرماید:

«هر کس بگوید ارواح مشایخ حاضر است و احوال مردم را می داند ، کافر می شود».

و همچنین شیخ قاسم ابن قطلو بغای حنفی رحمه الله علیه متوفی ۸۷۹ هجری قمری که حدود ۲۵۰ سال پیش از شیخ محمد ابن عبدالوهاب می زیسته در «شرح دررالبحار»، می فرماید :

«نذری که بسیاری از مردم انجاه می دهند، طوری که نزد قبر بعضی از صالحین رفته و می گویند: ای سرورم گمشده ام را برگردان، یا مریضم را شفا بده، یا حاجتم را بر آورده کن و در مقابل، فلان قدر طلا یا غذا یا شمع و غیره برایت می دهم ، این گونه نذر به اجماع باطل است، به چند دلیل از جمله این که: نذر برای مخلوق جایر نیست و این که او گمان می کند که مرده در امور مردم دخل و تصرف دارد ، در حالی که این اعتقاد ، کفر است. و مردم به این کار مبتلا شده اند بخصوص در مراسم  میلاد شیخ احمد بدوی» .

و نیز ، شیخ صنع الله حلبی حنفی  رحمه الله علیه ، متوفی ۱۱۲۰ هجری قمری ، در کتابش به اسم  «سیف الله علی من کذب علی اولیاء الله» میفرماید: «امروزه بین مسلمین ، جماعاتی ظاهر شده ، که ادعا می کنند ، اولیاء در حیات و بعد وفاتشان ، تصرفاتی دارند و در شدائد و بلاها میتوان از آنها کمک گرفت و مشکلات به وسیله آنها حل میشود . نزد قبرهایشان رفته ، و برای بر آورده شدن حاجاتشان آنها را ندا می کنند ….  و شیخ ادامه می دهد تا آنجا که می گوید:

این سخن ، پر از افراط و تفریط است ، بلکه در آن هلاکت ابدی و عذاب سرمدی است ، بخاطر آنکه در آن نسیم شرک محقق و تصادم با قرآن است و مخالف عقائد ائمه و اجماع امت می باشد».

مذهب حنبلی :

شیخ حنابله امام ابوالوفاء علی ابن عقیل حنبلی رحمه الله علیه ، متوفی ۵۱۳ هجری قمری که در قرن پنجم و ششم هجری قمری ، یعنی قبل از ابن تیمیه و حتی ۶۰۰ سال پیش از  شیخ محمد ابن عبدالوهاب می زیسته، در کتابش به اسم الفنون میفرماید:

«وقتی تکالیف بر جاهلان و اراذل مشکل آمد ، از  قوانین و رسومات شرع ، به رسوماتی که خود برای خوشان وضع کرده بودند، روی آوردند و این کار برایشان آسان آمد، چرا که دیگر تحت امر دیگری نبودند و اینان در نظر من، کافر هستند بخاطر ساختن چنین رسوماتی، مثل بزرگداشت قبور و اکرام آنها، با روش هایی که شریعت از آن نهی کرده است. مانند آتش روشن کردن و بوسیدن و بنا ساختن روی آن و خطاب قرار دادن مردگان برای برآورده شدن حوائج و نوشتن نامه هایی مه در آن می نویسند:

ای سرور و مولای من ، چنین و چنان برای من انجام بده ، یا خاک برداشتن برای تبرک و ریختن عطر بر روی قبور و بار سفر بستن بر روی آنها ، و پارچه آویزان کردن از درختان ، که در واقع ، اقتدا به کسانی است که لات و عزی را می پرستیدند».

و همچنین در کتاب «الاقناع»، که از کتب معروف فقه حنبلی می باشد و حدود ۱۵۰ سال پیش از شیخ محمد ابن عبدالوهاب تالیف شده در باب حکم مرتد ، چنین آمده است : «هر کس بین خود و الله واسطه هایی قرار داده و آنها را به کمک بخواند ، به اجماع علما ، کافر می شود».

مذهب مالکی:

امام ابوبکر طرطوشی مالکی رحمه الله علیه از فقهای بزرگ مالکی متوفی ۵۱۰ هجری قمری که در قرن پنجم و ششم هجری قمری یعنی قبا از شیخ الاسلام ابن تیمیه و حتی حدود ۶۰۰ سال پیش از شیخ محمد ابن عبدالوهاب می زیسته است ، در کتابش به اسم «الحوادث والبدع»، بعد از ذکر حدیث درخت ذات انواط ، می فرماید :

«بررسی کنید، ( خدا بر شما رحم آورد ) هر کجا سدر یا درختی را دیدید که مردم به آن روی آورده و آن را مهم می پندارند و شفای بیمارانشان را از آن امید دارند و میخ و پارچه به آن آویزان میکنند ، آن را قطع کنید ، که همان ذات انواط است».

آری، این گوشه ای از اقوال علمای سرشناس اهل سنت بودند که در کتابهای معتبر خود به غیر مشروع بودن توسل و قبرپرستی و مدد خواستن از غیر غدا اشاره کرده بودند، ولی متاسفانه اهل بدعت قصد دارد تا به زور چنین به مردم القاء کند که این اعتقادات نوپیدا هستند و توسط استعمار رواج داده شده اند!!

پس آیات قرآن را چگونه انکار می کنید که به حقیقت شرکیت مدد خواستن از غیر خدا اقرار کرده است.
نشر :

إضافة تعليق جديد

 تم إضافة التعليق بنجاح   تحديث
خطأ: برجاء إعادة المحاولة