دفاع ملک عبدالعزيز از دعوت امام مجدد شيخ محمد بن عبد الوهاب

دفاع  ملک عبدالعزيز از دعوت امام مجدد شيخ محمد بن عبد الوهاب رحمهما الله جميعاً 

در سال 1343ه‍.ق. زمانی که ملک عبدالعزیز رحمه الله  شهر مدينة و جده را به قلمروش اضافه کرد، وارد مکه شد، اندیشه‌های بیگانه و جدید او را به امر فراوانی متهم می‌کردند که وی از آنها کاملاً بری بود. گفتند: مذهب او وهابی است که پنجمین مذهب است. وی به قداست حرمین اهانت کرده است. آنها با خمپاره مسجد رسول خدا ص را مورد هدف قرار داده‌اند، و به ناموسها تعرض کردند. آنها پیامبر ص را دوست ندارند و بر او درود نمی‌فرستند. و دروغهای دیگری که از قبل تکرار می‌شد. گروهی از علمای اهل حدیث به حجاز آمدند و مراسم حج را به جای آوردند. و مسجد پیامبر ص را زیارت کردند، آنان به دروغ بودن این ادعاها پی بردند و به هند بازگشتند تا به افتراها پاسخ دهند و حقیقت آنچه را که دیده‌اند بیان کنند. آنان در رد بر نشست‌های لکنوء و دهلی، دو نشست برگزار کردند. روزنامه‌ها از جمله «أهل الحدیث»، «أخبار محمدی» «زمیندار» درباره حقیقت حال و افکار ملک عبدالعزیز و اعمال اصلاحی او در حرمین، توجه به امنیت و آسایش حجاج، سلامت عقیده و غیرت او در راه دین خدا مطالب فراوانی نوشتند. 
وی با هدف بیان حقیقت عقیده‌ای که بدان معتقد بود، اقدام به مکاتبه با دیگران نمود و در میان جلسات و گروههای سالانه حجاج به سخنرانی می‌پرداخت: از جمله سخنان وی که در یک سخنرانی در قصر پادشاهی مکه در روز اول ذیحجه سال 1347ه‍.ق. مطابق با 11 مه سال 1929م تحت عنوان (این عقیده ماست انجام داد، مطالب زیر می‌باشد: 
عده‌ای ما را (وهابی) و مذهب ما را (وهابیت) می‌نامند با ادعای اینکه مذهب ما، مذهب پنجم است. این یک اشتباه بزرگ است که نامش از ادعاهای دروغی است که افراد دارای قصد و غرض خاص آن را ترویج می‌کردند. ما مذهب جدید یا عقیده جدیدی نداریم. محمد بن عبدالوهاب امر یا عقیده تازه‌ای نیاورده است. عقیده ما همان عقیده سلف صالح (پیشینیان نیکوکار) است که در قرآن و سنت پیامبر ص و عقاید و آثار سلف صالح آمده است.
ما به ائمه چهار گانه احترام می‌گذاریم و در نظر ما شافعی، مالک، ابوحنیفه و احمد با همدیگر هیچ فرقی ندارند. همه آنها از نظر ما مورد احترام هستند. ما در امور فقهی براساس مذهب حنبلی عمل می‌کنیم.
این همان عقیده‌ای است که شیخ الإسلام محمد بن عبدالوهاب [مردم را] بدان دعوت می‌کرد و این همان عقیده ماست که براساس یکی دانستن خداوند ـ عز وجل ـ و توحید خالص و پاک و به دور از هر شبهه و آلایش بدعتی بنا شده است. این عقیده توحیدی است که ما مردم را به سوی آن دعوت می‌کنیم، همان چیزی است که ما را از مصیبت‌ها و محنت‌هایی که بدان دچار شده‌ایم، نجات می‌دهد.
اما تجدیدی که گروهی با ادعای اینکه باعث نجات ما از دردهایمان می‌شود. می‌خواهند به وسیلة آن مردم را فریب دهند، باعث رسیدن به هیچ هدفی نمی‌شود و ما را به سعادت اخروی نزدیک نمی‌سازد.
مسلمانان تا زمانی که براساس کتاب خدا و سنت پیامبر ص عمل نمایند، بر مسیر هدایت حرکت می‌کنند و آنان فقط به وسیلة توحید خالص به سعادت دنیا وآخرت دست می‌یابند. ما تجدیدی را که موجب از دست رفتن دین و عقیده‌مان شود نمی‌خواهیم ما فقط رضایت پروردگار ـ عز وجل ـ را می‌خواهیم کسی که برای رضایت خداوند تلاش نماید، خداوند برایش کافی و یاور اوست. تجدید به مسلمانان سودی نمی‌رساند، بلکه فقط بازگشت به اعتقادات سلف صالح (پیشینیان نیکوکار) موجب سعادت و رستگاری آنان می‌شود.
آنان در حقیقت از عمل کردن به آنچه در کتاب خدا و سنت پیامبر ص آمده است، دور شده بودند و در گناهان و بدیها غرق شده بودند. خداوند ـ جل شأنه ـ آنها را دچار شکست کرده و به ذلت و خواری گرفتار کرد. و چنانچه آنان به کتاب خداوند و سنت پیامبرش ص چنگ می‌زدند و بدان عمل می‌کردند. دچار مصیبت و گناه نمی‌شدند. و عزت و افتخارشان را از دست نمی‌دادند.
من در حالی که از اموال دنیا و نیروی انسانی چیزی ندارم، قیام کردم، دشمنان به من حمله کردند. اما به فضل و قوت خدا بر دشمنان چیره شدم و همه این سرزمین را فتح کردم.
مسلمانان امروزه به علت ترک عمل به کتاب خداوند و سنت پیامبر ص به فرقه‌های مختلفی متفرق شدند. اینکه گمان کنیم که بیگانگان باعث این تفرقه شده‌اند، فکر اشتباهی است. علت این مصیبت‌ها خودمان هستیم نه بیگانگان. یک نفر خارجی به سرزمین می‌آید و در میان هزاران بلکه میلیونها مسلمان زندگی می‌کند. او به تنهایی کار می‌کند، آیا می‌توان باور کرد که یک نفر بتواند بر میلیونها نفر تأثیر بگذارد، بدون اینکه در میان این میلیونها نفر افرادی باشند با افکار و اعمالشان به او کمک کنند؟؟!
هرگز !! علت بلا و مصیبت‌ها همین افراد هستند که در حقیقت دشمن خدا و خودشان هستند. پس باید خود مسلمانان را سرزنش کرد، نه بیگانگان را. اگر بنایی محکم و استوار باشد. هیچ چیز نمی‌تواند آن را تخریب و ویران کند. به شرطی که در آن سوراخی به وجود نیامده باشد که کلنگ‌ها از آن وارد شوند، مسلمانان نیز چنین هستند. اگر آنان با هم متحد می‌بودند، کسی نمی‌توانست صفوف آنان را بشکند و وحدت آنان را از بین ببرد.
در سرزمینهای عربی و اسلامی افرادی هستند که در راه زیان رساندن به شبه جزیره عربستان و اسلام، از ریشه بر کردن آن و اذیت کردن ما مسلمانان تلاش می‌کنند. اما إن شاء الله تا زمانی که ما زنده هستیم آنان به اهداف شومشان دست نخواهند یافت.
اگر مسلمانان با هم متحد باشند و به قرآن و سنت پیامبر ص عمل کنند، خوشبخت و سعادتمند هستند، بی‌تردید مسلمانان با عمل کردن به آن پیشرفت می‌کنند، و با یکدیگر بر سر عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر ص و آنچه در آن آمده است و دعوت خالصانه به سوی توحید اتفاق نظر پیدا کنند. بی‌تردید من به سوی آنان خواهم شتافت و به همراه آنان در هر عمل و حرکتی که انجام می‌دهند همراه و همگام خواهم بود.
به خدا سوگند من حکومت و قدرت و شکوه آن را نمی‌خواهم، هدف من فقط جلب رضایت پروردگار و دعوت به سوی توحید است، تا مسلمانان در میان خودشان بر سر تمسک و عمل به آنان اتفاق پیدا کنند. در این صورت من نه به عنوان پادشاه و رهبر بلکه به عنوان یک خادم آنان را همراهی می‌کنم .
در 23 محرم سال 1348ه‍. ق. مطابق با اول ژانویه 1929م. در یکی از سخنرانی‌هایشان گفتند: بی‌تردید دریافته‌اید که بعضی از مردم از راه هدایت، فاصله گرفته‌اند، و راه مستقیم را ترک کرده‌اند، و به دام‌های شیطان گرفتار شده‌اند، کینه‌هایی که بعضی از کسانی که ادعای مسلمان بودن می‌کنند و به داشتن غیرت برای اسلام تظاهر می‌کنند.
خداوند می‌داند که دین از آنها و اعمالشان بیزار است. من بارها گفته‌ام و هنوز هم می‌گویم: من به حدی که از بعضی از مسلمانان می‌ترسم، از بیگانگان هراسی ندارم. کار بیگانگان شناخته شده است و می‌توان از اعمالشان اجتناب کرد و حتی الامکان برای جلوگیری از حملات آنها و نقش بر آب کردن نقشه‌هایشان تلاش کرد. به علاوه آنان نمی‌توانند با ادعای مسلمان بودن و دفاع از اسلام با ما بجنگند. اما بعضی از مسلمانان همچنان به نام اسلام و مسلمانان بر علیه نجد و مردمان نقشه می‌کشند و سالیان درازی است که با نام اسلام با برادران مسلمانشان کار زار می‌کنند.
دولت عثمانی که ـ به عنوان یک دولت اسلامی بیش از همه مردم به ما نزدیک بود ـ به نام اسلام و مسلمانان بسیار با ما جنگید، و از همه اطراف به ما هجوم کردند. مدحت باشا از سوی قطیف و احساء به ما حمله کرد. از طرف حجاز و یمن نیروهای فراوانی به ما حمله‌ور شدند. همچنین نیروهایی به ما یورش کردند و از هر طرف ما را محاصره کردند تا ما را از بین ببرند. آنان با ادعای اینکه (وهابیت) مذهب جدیدی است، محمد بن عبدالوهاب بدعت جدیدی آورده است و باید با (وهابی‌ها) جنگید، و ادعاهای باطل دیگر به ما حمله‌ور شدند، آنان با این ادعاها افراد ساده لوح را فریب دادند. آنان گول خوردند و تحت تأثیر گفته‌ها و اقوال آنان قرار گرفتند. اما خداوند ما را بر آنان چیره کرد و یاری داد.
در این دوره، افراد دیگری نیز چنین کردند و ما از هر طرف محاصره شدیم. دوباره می‌خواستند با نام دین کار ما را یکسره کنند. اما خداوند ما را بر آنان پیروز کرد، و کلمة خود را برتر قرار داد. خداوند به وسیلة قوّت توحیدی که در قلب‌هایمان، و ایمانی که در سینه‌هایمان است، ما را یاری کرد. خداوند می‌داند که توحید فقط بر جسم و تن ما چیره نشده است. بلکه بر قلبها و همة اعضای وجودمان حکومت می‌کند. ما از توحید وسیله‌ای برای بر طرف کردن نیازهای شخصی، یا به دست آوردن منفعت و سودی استفاده نکرده‌ایم. بلکه فقط براساس عقیده راسخ و ایمان قوی به آن اعتقاد پیدا کرده‌ایم تا کلمة خداوند همواره برتر باشد .

نشر :